دانلود آهنگ جدید علی اکبر فرحناک بنام ببخش با بالاترین کیفیت
Download New Music Aliakbar Farahnak – Bebakhsh
ترانه : زهرا فرحناک , آهنگ و تنظیم و میکس و مستر : علی اکبر فرحناک
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
دانلود آهنگ جدید علی اکبر فرحناک بنام ببخش با بالاترین کیفیت
Download New Music Aliakbar Farahnak – Bebakhsh
ترانه : زهرا فرحناک , آهنگ و تنظیم و میکس و مستر : علی اکبر فرحناک
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
ورود / ثبت نام
کد پخش آنلاین
مرسی خیلی خوب بود لایک داری
خداوکیلی واسه چی میخونید؟؟؟؟
ن تنظیم میکنن نه صدا ن هیچی حیف پولی که خرج میکنن واسه این چیزا.
ما فرض کنیم 30تاخواننده عالی و معروف داشته باشیم در کنارش 150000 نفر خواننده الکی داریم.
خیلی بدبود ;-(
کاملا موافقم
عالی عالی مرسی خیلی خوب خونده مرسی ازپاپ موزیک.
خوشم نیومد 🙁
تورو خدا لااقل صدا داشته باشین بعد بیاین خواننده بشین…
تورو خد من با خوندنت کاری ندارم اما مارک لباستو بکن اون مارک رو برای فروشنده میزارن اونجا نه توی مصرف کننده
فوق العاده بود یاد خاطرات زیبایم با این آهنگ مرور کردم
اقا کار ضعیفه ، لیریک و تحریرا ضعیفه ، تنظیم که هیچ موسیقی هیچی نگم، اما می تونین ادامه بدین جا برا کار زیاد دارید . می تونین موفق بشین. در ضمن اون برچسب مارک کت و شلوار که رو آستینت هست … عاجزانه تقاضا دارم بکن برادر بکن ، اون برچسب رو موقع استفاده ریموو می کنن . خواهش دارم
رو کاراتون کار کنین ، موفق باشید دوستان .
بروسلی خدابیامرز هم هر وقت میخواست فن مار رو بزنه تقریبا همچی ژستی میگرفت!(خدا همه رفتگان شما رو هم رحمت کنه)??
داغوووون اهنگت رفیق!?
ابدا. ….صدای ناهنجار اولی خیلی وخیمه 🙁
نخونه بهتره 😀
داشت در یک عصر پاییزی زمان می ایستاد
داشت باران در مسیر ِناودان می ایستاد
با لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن است؛
چای می نوشید و قلب استکان می ایستاد !
در وفاداری اگر با خلق می سنجیدمش
روی سکوی نخست این جهان می ایستاد …
یک شقایق بود بین خارها و سبزه ها
گاه اگر یک لحظه پیش دوستان می ایستاد
در حیاط خانه گلها محو عطرش می شدند
ابر، بالای سرش در آسمان می ایستاد!
موقع رفتن که می شد، من سلاحم گریه بود
هر زمان که دست می بردم بر آن، می ایستاد
موقع رفتن که می شد طاقت دوری نبود
جسممان می رفت اما روحمان می ایستاد
از حساب ِعمر کم کردیم خود را، بعدِ ما
ساعت آن کافه، یک شب در میان می ایستاد
قانعش کردند باید رفت؛ با صدها دلیل
باز با این حال می گفتم بمان، می ایستاد …
»ساربان آهسته ران کارام جانم می رود»
نه چرا آهسته؟ باید ساربان می ایستاد!
باید از ما باز خوشبختی سفارش می گرفت
باید اصلا در همان کافه زمان می ایستاد …
کاظم بهمنی
لاییییییییک :love:
مرسی :love: :love: